سام  سام ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

پسرک برفی من سام

یک فنجان پر از مادرانه

و من برای زندگی تو را بهانه میکنم بی بهانه سلام" زندگی گوارای وجود نازنینت، نازنین نیلوفر میدانم قرار نبود بیایی و چه زیبا میشود کسی وقتی بیاید که قرار نیست. زیبای من، ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه آوردن هر بهانه، دیوانه برق نخست نگاه توام با یک جور بی تابی از نوع بی بازگشتش، میدانی که چه میگویم تنها تو میدانی دیگران اگر هم بخواهند بدانند هم نمیتوانند. فدای انعکاس بی نظیر چشمان سیاه معصومت من کلبه خوشبختی تو را با گل های شوقم فرش خواهم کرد و برایت سایبانی از جنس پناه پرودگار خواهم ساخت و قشنگترین لحظاتم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی مادرت عاشقترین و مجنون ترین دیوانه ا...
12 مرداد 1390

نیم نگاهی به نیم سالگی

از نيلووو به سام : عزيز دلم امروز تو نيم ساله يا به عبارتي شش ماه تمام شدي نيم سالگيت مبارک ميبيني عزيزم از هر فرصتي استفاده ميکنم که بودنت رو مبارک باد بگم حالا فرقي نداره اين مبارک باد براي چه موضوعي هست مهم اينه که تو پسر گلم با اومدنت دل ما رو گرم گرم کردي پسرک مامان حظور سبزت هميشه مبارک    سام در بدو تولد ( قد و وزن )  قد"     48 وزن "   2760 گرم ناقابل سام در نيم سالگي ( قد و وزن ) قد"   68 وزن"   7550 گرم   ...
11 مرداد 1390

واکسن شش ماهگی

                              روز سه شنبه همينطوري که نشسته بودم و داشتم با پستونکم ور ميرفتم ديدم مامان نيلو با يه چيز خوردني داره مياد سمتم... منم که شکمووووووووووووو کلي ذوق کردم ديدم يه خوراکيه قرمز رنگي دستشه با خودم گفتم آخ جون حتما به به ميخواد بهم بده منم عاشق به به همينطوري که آب از لب و لوچم داشت راه ميفتاد ديدم اي دل غافل اين همون خوراکي اي هست که مامانم يه بار بهم داد و بعدش دکتر بهم آمپول زد و کلي گريه کردم نه من اين خوراکي رو نميخورمممممممممممممممم ...
11 مرداد 1390

پسرک برفی متواری شده

پسرک برفی ما در این تاریخ یعنی ١١ . ٥ . ٨٩  باید واکسن شش ماهگی رو بزنه به همین دلیل نام برده از ١٠ . ٥ منزل رو به قصد خرید پستونک ترک کرده و تا الان برنگشته ، از یابنده تقاضا داریم در صورت پیدا کردن سام برفی ما او را سریعا به صندوق پست بیندازد ... با تشکر مامان و بابا در ضمن پلیس سازمان امنیت جان نی نیها نیز به طور جدی در تعقیب سام میباشد حتی برای یافتن او مژدگانی هم در نظر گرفته لطفا تا توسط پلیس دستگیر نشده او را به صندوق پستی بیندازید... ...
11 مرداد 1390

پستونک در حکم آدامس و کاربرداش

    ١) موقعي که خوابم مياد و بهونه گيري ميکنم با اين وسيله خوردني چشام بسته ميشه   2) موقعي که ميخوام سخنراني کنم يا داد بزنم نقش ميکروفون رو برام بازي ميکنه   3) موقعي که گريه ميکنم و اين شکليم خيلي بدرد ميخوره تو اين جور مواقع بعد از خوردن اين خوردني ناب اين شکلي ميشم و مامانمم کلي کيف ميکنه   4) موقعي که هم شکمم سيره هم جام خشکه ولي يه چيزي مث آدامس ميطلبه... ...
20 تير 1390

کلبه کوشولوی من

به کلبه درويشي من خوش اومديد عجب روزگاريه ها هر جا مامانم ميره منم به زور با خودش ميبره... الانم چون اينجا کار داره منو گذاشته تو تختم سرمو با چند تا عروسک گرم کرده که نق نزنم چرا منو تو اين موقعيت قرار ميدين ؟؟؟؟؟ کيه کيه کيهههههههههههه... آهااااااااااااااااااااااااااي يکي به داد اين پسرک برفي برسه ... ...
19 تير 1390

سام و سرلاک

  امروز از خواب که پاشدم دیدم مامانم بهم شیر نداد تعجب کردم آخه همیشه از خواب که بیدار میشم اولین کاری که مامانم میکنه اینه که بهم شیر میده، هر چی منتظر نشستم از شیر خبری نبود که نبود، به گمانم امروز یه خبراییه این مامان نیلو مثل هر روز نیست یه کم مشکوک میزنه یعنی امروز قراره گرسنه بمونم؟ بهتره کم کم شروع کنم به داد و فریاد و نق نق کردن شاید این روش جواب بده کم کم داشتم شروع میکردم به کارای عجیب غریب که دیدم مامان با یه چیزی غیر از شیر داره میاد سمتم این دیگه چیه من تا حالا ندیده بودم شبیه غذای بزرگتراست که جلوی من میخورن و دل منو آب میکنن اخه من تا حالا غیر از ...
16 تير 1390