یک فنجان پر از مادرانه
و من برای زندگی تو را بهانه میکنم بی بهانه سلام" زندگی گوارای وجود نازنینت، نازنین نیلوفر میدانم قرار نبود بیایی و چه زیبا میشود کسی وقتی بیاید که قرار نیست. زیبای من، ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه آوردن هر بهانه، دیوانه برق نخست نگاه توام با یک جور بی تابی از نوع بی بازگشتش، میدانی که چه میگویم تنها تو میدانی دیگران اگر هم بخواهند بدانند هم نمیتوانند. فدای انعکاس بی نظیر چشمان سیاه معصومت من کلبه خوشبختی تو را با گل های شوقم فرش خواهم کرد و برایت سایبانی از جنس پناه پرودگار خواهم ساخت و قشنگترین لحظاتم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی مادرت عاشقترین و مجنون ترین دیوانه ا...