سام  سام ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

پسرک برفی من سام

آغاز چهار ماهگی من

نمیدونین چقدر خواستنی شدم یه کارایی میکنم که خودمم تعجب میکنم هر کسی رو میبینم عکس العمل نشون میدم و لبخند میزنم آخه ما بچه ها نگارنده لبخند خداییم           بخند عزیزم دنیا خنده داره غصه بجز خنده دوا نداره بخند خدا دیدن لبخندشو روی لبای بنده هاش دوس داره                                              گاهی اوقات به فکر فرو میرم به همه چیز خیلی با د...
11 خرداد 1390

تازه سه ماهمه ولی واسه خودم مردی شدم

حوصلم سر رفته نمیدونم چی کار کنم پستونکمم دم دست نیست لااقل سرم گرم بشه مامان نیلووو میای قایم باشک بازی کنیم؟ من چشمامو میبندم تا ١٠ بشمار برام ( من هنوز شمردن بلد نیستم نخند) بیام دنبالت ١٢٣٤٥٦٧٨٩١٠ بیااااااااااااااااااااااااااااااام؟ ااااااااااااا تو که هنوز اینجایی ... ما رو گرفتیا ... ...
11 ارديبهشت 1390

پاهام هنوز کوچولوان تو روروئک به زمین نمیرسن

    میدونم واسم روروئک زوده ولی من برعکس بچه های همسنم خیلی عجله دارم راه برم و سر از همه جا  دربیارم هر کی بغلم میکنه اصلا تو بغلش نمیشینم انقد نق میزنم تا منو رو پاش ایستاده نگه داره اونوقت  واسش قهقهه میزنم واسه همینم بابام منو گذاشت تو روروئک تا امتحان کنه ببینه میتونم راه برم دید هنوز پاهام به زمین نمیرسه ...   ...
10 ارديبهشت 1390

عشق کلاه

  مامانم انقدر به کلاه علاقه داره که فقط حواسش تو عکسا به اونه یه نگاه نمیکنه آخه کلاه با شرت جور درمیاد ؟ شرتمو تا زیر گلوم کشیدن بالا کلاهم گذاشتن سرم که شیک بشم ... آدم تو کار این مامان باباها میمونه .   ...
10 ارديبهشت 1390

گل دراومد از حموم سامبولک دراومد از حموم

  دارم کم کم برای حموم رفتن آماده میشم ... از وقتی به دنیا  اومدم مامانی منو میبره حموم مامان نیلووو  میگه میترسم از دستم بیفتی یا لیز بخوری من هم توجیه شدم ... با مامانی که میرم  واسم کلی شعر  میخونه و حرف میزنه، من حمومو خیلی دوست دارم تا حالا نشده تو حموم نق بزنم یا گریه کنم مامانی  هم  با من آب بازی میکنه و کلی کیف میکنه ...     نیلو در حال تحویل دادن سام به مامانی در حمام         ...
8 ارديبهشت 1390

ادامه دو ماهگی من ( بعد از واکسن ) چون تو این عکسا خوشحالم

خنده ای از ته دل ... با این عکس تو مسابقه قشنگترین خنده نی نی تو ( نی نی سایت ) شرکت کردم ولی کلا سه تا رای بیشتر نیاوردم، فکر کنم بیشتر از اینکه از خنده من خوششون بیاد ترسیده بودن     لا لا لا لا لا لای لای الان خوشحالم و دارم آواز میخونم چون تا دو ماه دیگه واکسن ندارم هورااااااااااااا     نگاه خیره مامانم میگه انقدر آواز خوندی گوش ما رو بردی منم خیره شدم بهش بلکه بگه ببخشید حرفمو پس میگیرم ادامه بده پسرکم     شما هم ... باشه دیگه نمیخونم مثل اینکه سر شما هم درد گرفت     دایی فرشاد عاشق این عکس منه میگه خیلی هنریههههههههه  ب...
11 فروردين 1390