دارم کم کم برای حموم رفتن آماده میشم ... از وقتی به دنیا اومدم مامانی منو میبره حموم مامان نیلووو میگه میترسم از دستم بیفتی یا لیز بخوری من هم توجیه شدم ... با مامانی که میرم واسم کلی شعر میخونه و حرف میزنه، من حمومو خیلی دوست دارم تا حالا نشده تو حموم نق بزنم یا گریه کنم مامانی هم با من آب بازی میکنه و کلی کیف میکنه ... نیلو در حال تحویل دادن سام به مامانی در حمام ...