سام  سام ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

پسرک برفی من سام

دکتر سام به اتاق عمل

من دوست دارم در آينده  جراح دل و روده بشم واسه همينم از الان دارم رو عروسکام به طور عملي امتحان ميکنم و روزانه چندين عروسک زير دست من به ديار باقي ميرن، اين رشته رو خودم ابداع کردم ...                                                   تا دل و روده عروسکا رو در نيارم راحت نميشم... دکتر سام به اتاق عمل من براي خدمتگذاري يعني همون خراب...
3 مهر 1390

تولد تولد تولدت مبارک

از سام به سيامک: باباي مهربونم امروز روز تولدته از ته ته ته قلب کوشولوم اين روز  زيبا رو بهت تبريک ميگم اينو بدون که براي من تو بي نظير ترين و مهربون ترين باباي دنيايي و آغوشت گرم ترين جاي دنيا ... دوستت دارم از نيلووو به سيامک: همسر مهربانم خوشبختی من در بودن باتو  و روز تولد تو تقدیر  خوشبختی من است بهترین آهنگ زندگی من تپش قلب توست و قشنگ ترین روزم روز  شکفتنت.   تولدت مبارک   ...
1 مهر 1390

سالگرد ازدواج مامان و بابا

امروز دقيقا خونه عشق مامان و بابا شش ساله شد ... از سال هشتاد و چهار تا هشتاد و نه که من تو اين خونه پا بذارم طبق گفته هاي صاحبان اين خونه، يه خونه با طراوت و زيبا و با نشاط و سرشار از عشق بوده و از سال گذشته که من پا به اين خونه گذاشتم به قول مامان و بابا صفا و گرمي خونه عشمون صدها و يا هزارهاااااااااااااااااا برابر شده اين خونه رو نه ميفروشيم، نه اجاره ميديم، نه غريبه ها رو راه ميديم، نه کينه رو مهمون ميکنيم، نه سردي رو پناه ميديم، نه غرور رو دعوت ميکنيم، نه براش سقفي قائل ميشيم و نه حصاري، همه آسمون سقف ما و همه زيباييها و قشنگياي دنيا ديواراي خونمون ... مامان و بابا شش سا...
29 شهريور 1390

اولين واژگان زندگي

از نيلووو به سام : پسر قشنگم امروز نميدوني براي من چقدر زيبا بود، چرا که از زبون تو  اولين واژه هاي زندگي رو شنيدم و با تمام وجود خداي مهربون رو شکر کردم که نعمت  غير قابل وصفي مثل تو رو بهمون داده نعمتي که اگر به خاطرش تمام عمرم رو به عبادت  و شکرگذاري بگذرونم بازم کمه ... خدايا هزاران هزار مرتبه شکررررررررررررت امروز گل پسرمون براي اولين بار گفت: ماما    بابا    آبه    دد   واي که چه کيفي داشت خدايااااااااااااااااااااا                  &nbs...
15 شهريور 1390

نشستنم مباركـــــــــــــــــــــــــــــ

روز شنبه 5 شهريور اينجانب آقاي سام براي اولين بار موفق شدم بدون اينكه از يه طرف غش كنم و بيفتم روي زمين ، حدود 5 دقيقه ثابت بشينم و در اين لحظه بود كه مامانم از شدت هيجان داشت ذوق مرگ ميشد ... نميدونم وقتي راه بيفتم يا حرف بزنم مامانم از شدت ذوق چه بلايي سرش مياد ... نشستنم مباركـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من وقتي ميام خونه ماماني اندازه تمام روزايي كه خونه بودم و استراحت كردم خسته ميشم، آخه بابايي من يعني بابابزرگم وقتي كه پيششم دائما دست منو ميگيره و ميگه بيا تاتي كنيم منم كلي واسش ذوق ميكنم و با باباييم كلي تاتي ميكنم احتمالا من قبل از اينكه چهار دست و پا ر...
5 شهريور 1390

دومین سفر زمینی من اصفهان

امروز من دومین سفر زمینی خودم رو تجربه کردم و به اصفهان که معروف به نصف جهان هست رفتم البته به همراه مامان خانواده خودم یعنی مامان نیلو و بابا سیا و خانواده بابایی یعنی مامانی و بابایی و دایی فرشاد و خانواده دایی مامان نیلو ... خیلی بهمون خوش گذشت جای همتون خالی ... من خیلی پسر خوبی بودم و اصلا اذیت نکردم امیدوارم مامانم بازم بتونه خوبیای منو به نحو احسن جبران کنه ...        این چند روزی رو که اونجا بودیم فقط من تا صبح میخوابیدم مامانم اینا همشون تا صبح بالای سر من اسم فامیل و دبرنا و پاسور و ... خیلی بازیای دیگه میکردن انگار نه انگار من خوابم ولی اشکال نداره به جاش خستگی مامانم کلی در ر...
25 مرداد 1390

اولين غذاي رسمي من

روزي که رفتم واکسن بزنم يعني 11/ 5/89 دکتر گفت که ميتونم از فردا سوپ بخورم واااااااااااي خداي من چه لذتي داره منم ديگه ميتونم غذا بخورم بفرماييد شاااااااااااااااااااااااام       بلــــــــــــــــــه امروز ماماني واسم يه سوپ خوشمزه درست کرد خيلي بهم چسبيد از طعم سوپ بيشتر از سرلاک و فرني خوشم اومد ... غذا خوردنم مبارکـــــــــــــــــــــــ.     ...
12 مرداد 1390

یک فنجان پر از مادرانه

و من برای زندگی تو را بهانه میکنم بی بهانه سلام" زندگی گوارای وجود نازنینت، نازنین نیلوفر میدانم قرار نبود بیایی و چه زیبا میشود کسی وقتی بیاید که قرار نیست. زیبای من، ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه آوردن هر بهانه، دیوانه برق نخست نگاه توام با یک جور بی تابی از نوع بی بازگشتش، میدانی که چه میگویم تنها تو میدانی دیگران اگر هم بخواهند بدانند هم نمیتوانند. فدای انعکاس بی نظیر چشمان سیاه معصومت من کلبه خوشبختی تو را با گل های شوقم فرش خواهم کرد و برایت سایبانی از جنس پناه پرودگار خواهم ساخت و قشنگترین لحظاتم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی مادرت عاشقترین و مجنون ترین دیوانه ا...
12 مرداد 1390

نیم نگاهی به نیم سالگی

از نيلووو به سام : عزيز دلم امروز تو نيم ساله يا به عبارتي شش ماه تمام شدي نيم سالگيت مبارک ميبيني عزيزم از هر فرصتي استفاده ميکنم که بودنت رو مبارک باد بگم حالا فرقي نداره اين مبارک باد براي چه موضوعي هست مهم اينه که تو پسر گلم با اومدنت دل ما رو گرم گرم کردي پسرک مامان حظور سبزت هميشه مبارک    سام در بدو تولد ( قد و وزن )  قد"     48 وزن "   2760 گرم ناقابل سام در نيم سالگي ( قد و وزن ) قد"   68 وزن"   7550 گرم   ...
11 مرداد 1390