سام  سام ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

پسرک برفی من سام

بالاخره از بیمارستان مرخص شدم

1389/11/22 19:10
نویسنده : نيلووو
471 بازدید
اشتراک گذاری

 

من در 12 روزگي

 

من به خاطر تنفسم سه روز و به خاطر زردي خيلي بالا نه روز بستري بودم . هر روز مامان و بابا ميومدن

 بهم سر ميزدن تازه يه موقعها روزي دو بار، اخه دلشون پيش من بود، منم همه اين روزاي سخت رو با

صبوري پشت سر گذاشتم و امروز دارم قدم رنجه ميکنم خونه ماماني ( مادربزرگم ) اونجا همه منتظرمنن

امروز همه خوشحالن که منو ديگه تو محيط گرم خونه ميبينن نه تو بيمارستان . از امروز به بعد مامانمم

تازه ميشه يه زائو که بايد استراحت کنه و به خودش برسه تو اين روزا که کلا خودشو يادش رفته بود.

 

از نيلووو به سام: پسر عزيزتر از جانم نميدوني امروز که دکتر گفت ميتونيم ببريمت خونه چه حالي شدم

آخه تو جاي من نبودي ببيني چقدر درد داره زائو باشي و بدون چگر گوشت از بيمارستان بري خونه 

تو شرايطي که همه توقع دارن تو رو با نينيت ببينن 

روزي که بدون تو مرخص شدم انگار يه تکه از وجودم رو تو بيمارستان جا گذاشتم خدا ميدونه چقدر

دلم گرفت نه ماه با هم بودن با هم نفس کشيدن با هم همراز و همقدم بودن با هم  شب و روز را

طي کردن با هم خوابيدن و بيدار شدن و در نهايت  به معناي واقعي کلمه با هم زندگي کردن در يک

کالبد چيزي نبود که بتوان آسان ازش عبور کرد ...

سام عزيزم تو شدي تمام زندگي من، تمام روياهاي من، تمام بودن من، تمام ناتمام من

،با توبودن را

ميخواهم تا ز شوقت بميرم

نازنينم عشقم را نه از روي جملات نامه هايم

بلکه از چشمانم بخوان،

کلمات، عشق با شکوه مرا حقير و کوچک ميکنند

براي فهميدن معني نگاهم دنبال کتابها نرو

جوابش را در قلبت خواهي يافت...

 

                                                    Orkut Myspace Welcome Scraps, Graphics and Comments                       

                     

                                                  بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان ایلیا
7 تیر 90 3:25
عزیزم پسر کوچولوی شما یک روز از ایلیای من کوچیکتر.روزای اول روزای سختین به خصوص اگه کوچولوها حالشون روبراه هم نباشه.خدا را شکر که سختیها تموم شدنین.روزای شادی را کنار کوچولوی نازتون داشته باشید.


مرسي مامان ايليا جون از لطفت که نظر دادي اميدوارم وبلاگ سام که کامل شد بازم اينجا ببينيمتون ...
haleh & termeh
7 تیر 90 7:59
خدا را شکر که همه چیز به خوبی می گذره
خدا خودش بچه هارو حفظ میکنه به نحو احسنت
همیشه سالم و شاد باشی عزیزم
عکسهای جدید هم برامون بزار


مرسي عزيزم که از اين وبلاگ ديدن کردي وب سام هنوز کامل نشده راستش تازه شروع کردم به نوشتن ... اميدوارم وفتي کامل شد بازم به ما سر بزني .
مامان نازنين
10 تیر 90 11:08
سلام قدم نو رسيده مبارك خيلي با سليقه ايد