سام  سام ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

پسرک برفی من سام

نشستنم مباركـــــــــــــــــــــــــــــ

روز شنبه 5 شهريور اينجانب آقاي سام براي اولين بار موفق شدم بدون اينكه از يه طرف غش كنم و بيفتم روي زمين ، حدود 5 دقيقه ثابت بشينم و در اين لحظه بود كه مامانم از شدت هيجان داشت ذوق مرگ ميشد ... نميدونم وقتي راه بيفتم يا حرف بزنم مامانم از شدت ذوق چه بلايي سرش مياد ... نشستنم مباركـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من وقتي ميام خونه ماماني اندازه تمام روزايي كه خونه بودم و استراحت كردم خسته ميشم، آخه بابايي من يعني بابابزرگم وقتي كه پيششم دائما دست منو ميگيره و ميگه بيا تاتي كنيم منم كلي واسش ذوق ميكنم و با باباييم كلي تاتي ميكنم احتمالا من قبل از اينكه چهار دست و پا ر...
5 شهريور 1390

دومین سفر زمینی من اصفهان

امروز من دومین سفر زمینی خودم رو تجربه کردم و به اصفهان که معروف به نصف جهان هست رفتم البته به همراه مامان خانواده خودم یعنی مامان نیلو و بابا سیا و خانواده بابایی یعنی مامانی و بابایی و دایی فرشاد و خانواده دایی مامان نیلو ... خیلی بهمون خوش گذشت جای همتون خالی ... من خیلی پسر خوبی بودم و اصلا اذیت نکردم امیدوارم مامانم بازم بتونه خوبیای منو به نحو احسن جبران کنه ...        این چند روزی رو که اونجا بودیم فقط من تا صبح میخوابیدم مامانم اینا همشون تا صبح بالای سر من اسم فامیل و دبرنا و پاسور و ... خیلی بازیای دیگه میکردن انگار نه انگار من خوابم ولی اشکال نداره به جاش خستگی مامانم کلی در ر...
25 مرداد 1390

اولين غذاي رسمي من

روزي که رفتم واکسن بزنم يعني 11/ 5/89 دکتر گفت که ميتونم از فردا سوپ بخورم واااااااااااي خداي من چه لذتي داره منم ديگه ميتونم غذا بخورم بفرماييد شاااااااااااااااااااااااام       بلــــــــــــــــــه امروز ماماني واسم يه سوپ خوشمزه درست کرد خيلي بهم چسبيد از طعم سوپ بيشتر از سرلاک و فرني خوشم اومد ... غذا خوردنم مبارکـــــــــــــــــــــــ.     ...
12 مرداد 1390

یک فنجان پر از مادرانه

و من برای زندگی تو را بهانه میکنم بی بهانه سلام" زندگی گوارای وجود نازنینت، نازنین نیلوفر میدانم قرار نبود بیایی و چه زیبا میشود کسی وقتی بیاید که قرار نیست. زیبای من، ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه آوردن هر بهانه، دیوانه برق نخست نگاه توام با یک جور بی تابی از نوع بی بازگشتش، میدانی که چه میگویم تنها تو میدانی دیگران اگر هم بخواهند بدانند هم نمیتوانند. فدای انعکاس بی نظیر چشمان سیاه معصومت من کلبه خوشبختی تو را با گل های شوقم فرش خواهم کرد و برایت سایبانی از جنس پناه پرودگار خواهم ساخت و قشنگترین لحظاتم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی مادرت عاشقترین و مجنون ترین دیوانه ا...
12 مرداد 1390

نیم نگاهی به نیم سالگی

از نيلووو به سام : عزيز دلم امروز تو نيم ساله يا به عبارتي شش ماه تمام شدي نيم سالگيت مبارک ميبيني عزيزم از هر فرصتي استفاده ميکنم که بودنت رو مبارک باد بگم حالا فرقي نداره اين مبارک باد براي چه موضوعي هست مهم اينه که تو پسر گلم با اومدنت دل ما رو گرم گرم کردي پسرک مامان حظور سبزت هميشه مبارک    سام در بدو تولد ( قد و وزن )  قد"     48 وزن "   2760 گرم ناقابل سام در نيم سالگي ( قد و وزن ) قد"   68 وزن"   7550 گرم   ...
11 مرداد 1390

واکسن شش ماهگی

                              روز سه شنبه همينطوري که نشسته بودم و داشتم با پستونکم ور ميرفتم ديدم مامان نيلو با يه چيز خوردني داره مياد سمتم... منم که شکمووووووووووووو کلي ذوق کردم ديدم يه خوراکيه قرمز رنگي دستشه با خودم گفتم آخ جون حتما به به ميخواد بهم بده منم عاشق به به همينطوري که آب از لب و لوچم داشت راه ميفتاد ديدم اي دل غافل اين همون خوراکي اي هست که مامانم يه بار بهم داد و بعدش دکتر بهم آمپول زد و کلي گريه کردم نه من اين خوراکي رو نميخورمممممممممممممممم ...
11 مرداد 1390

پسرک برفی متواری شده

پسرک برفی ما در این تاریخ یعنی ١١ . ٥ . ٨٩  باید واکسن شش ماهگی رو بزنه به همین دلیل نام برده از ١٠ . ٥ منزل رو به قصد خرید پستونک ترک کرده و تا الان برنگشته ، از یابنده تقاضا داریم در صورت پیدا کردن سام برفی ما او را سریعا به صندوق پست بیندازد ... با تشکر مامان و بابا در ضمن پلیس سازمان امنیت جان نی نیها نیز به طور جدی در تعقیب سام میباشد حتی برای یافتن او مژدگانی هم در نظر گرفته لطفا تا توسط پلیس دستگیر نشده او را به صندوق پستی بیندازید... ...
11 مرداد 1390
1